پیکــــــستــان

پیکــــــستــان

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کاندیداها» ثبت شده است

تحلیلی بر وحدت کلام مشایی و رفسنجانی

موضوع تقابل هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی‌نژاد، مولود زقابت در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری است؛ رقابتی که ظاهراً به یک دلخوری عمیق تبدیل شد.

د رادامه تحولات خرداد 88، این دلخوری در مناظره انتخاباتی میان احمدی‌نژاد و موسوی به اوج رسید و دستاویز نوشتن نامه جنجال‌ساز هاشمی به رهبر معظم انقلاب قرار گرفت(1). نامه‌ای که اگر ملاک موقعیت‌شناسی و بصیرت ایشان قرار گیرد، کمترین جای دفاع در برابر منتقدان را برای وی باقی نخواهد گذاشت(2).

وقتی مشایی و هاشمی به وحدت کلام رسیدند

در حال حاضر نوع ارتباط "حلقه انحرافی" با جناح‌های مختلف سیاسی به‌گونه‌ایست که فرض وجود اشتراک میان این جریان با اصولگرایان، اصلاح‌طلبان و دیگران، موضوعی غیرقابل تصور است.

در چنین شرایطی است که یافتن اشتراک در گفتمان "مشایی" و "هاشمی رفسنجانی"، ظرفیتی دوچندان برای به تعجب واداشتن شنوندگان را کسب خواهد کرد. اما این وحدت کلام درکجا وجود دارد؟ کافی است یک بار عجیب‌ترین قسمت از سخنان هاشمی رفسنجانی را که در آستانه انتخابات بیان شده است را با حرف‌های مشایی که در حدود پنج سال قبل بر زبان وی جاری شده، مقایسه کنیم:

اسفندیار رحیم مشایی(مرداد1387):

 «رییس‌جمهور هم بارها تأکید کرده است که رژیم اسراییل اصلا فلسفه وجودی ندارد و ما با این رژیم جنگی نداریم...برای هزارمین‌بار اعلام می‌کنم که ما با مردم دنیا دوست هستیم، حتی با مردم آمریکا و اسراییل...»(3)

اکبر هاشمی رفسنجانی(اردیبهشت1392):

«...ما با اسرائیل سر جنگ نداریم. حالا اگر عرب ها جنگ کردند ما کمک می کنیم...»(4)

واکاوی دلایلل مطرح کردن موضوع عدم جنگ با صهیونیست‌ها

در اینکه جمهوری اسلامی ایران در جایگاه یک نظام اسلامی و حاکمیتی برآمده از خواست مردم انقلابی، متخاصم‌ترین کشور جهان در برخورد با زیاده‌خواهی‌های رژیم اشغالگر قدس است، میان اکثریت قریب‌به‌اتفاق دولت‌ها و مردم مختلف جهان، موضوعی  بدیهی و اثبات‌شده است.

حمایت جمهوری اسلامی ایران از شیعیان لبنان و تأسیس حزب‌الله که مقدمه شکست اشغالگران صهیونیست د رلبنان بود، حمایت از حماس و دیگر گروه‌های جهادی فلسطین، تلاش‌های همه‌جانبه سران این رژیم جعلی برای تشدید تحریم‌ها علیه کشورمان و بسیاری موارد دیگر، زمینه‌ساز بروز این تفکر در جهانیان شده است.

در دوره 8سال دفاع مقدس، بارها به کشور اسلامی و انقلابی ایران از سوی سران معلوم‌الحال کشورهای عرب- تهمت زده شود که دارای ارتباطات پنهانی با اشغالگران قدس شریف است! البته این توطئه‌ها با اعلام آخرین جمعه ماه رمضان به‌عنوان "روز جهانی قدس" از سوی امام‌خمینی(ره) خنثی شد و صدالبته هرگز کلامی از زبان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران مبنی بر عدم وجود جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و صهیونیست‌ها، شنیده‌نشد.

در این میان می‌توان دلایل مختلفی را به‌عنوان گمانه بیان کرد که هرکدام ممکن است با درنظر گرفتن بعضی از شرایط، انگیزه بیان چنین نظراتی باشد:

الف) اتخاذ تاکتیک‌های خاص و نامأنوس جهت بیان مواضع سیاسی

ب) تلاش جهت آرام‌سازی روابط خارجی

ج) ارسال پالس‌های مشکوک برای حامیان رژیم‌صهیونیستی در جهت خلاف اهداف جمهوری اسلامی ایران

د) ابراز نظرات جنجال‌ساز برای قرار گرفتن در تیتر یک رسانه‌های داخلی و خارجی

آنچه مسلم است، هیچ‌یک از دلایل فوق نمی‌تواند در جایگاه دلیل و علتی معقول برای تأکید بر "عدم‌جنگ‌با‌اسراییل" باشد.

اصولاً مواضع سیاسی هر دولتی باید از سوی مسوولان مربوطه انجام شود. یقیناً رییس سازمان میراث‌فرهنگی و گردشگری(5)، صلاحیت ابراز عقیده درباره سیاست‌خارجی را ندارد؛ خصوصاً نظراتی که ممکن است مسایل بنیادی انقلاب را وارونه جلوه دهد. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، قبل و بعد از قرار گرفتن در جایگاه کاندیدای احتمالی ریاست‌جمهوری، هرگز اجازه تغییر در ماهیت مسایل اصلی سیاست خارجی کشور را ندارد.

از سوی دیگر موضوع آرام سازی روابط خارجی کشور، امری است که طی مدت 34 سال گذشته، همواره دستاویز کسانی بوده است که از قطار نظام خارج شده‌اند، لذا نمی‌تواند گزینه ناسبی برای دستاویز قرار گرفتن در این امر باشد.

همچنین اگر نظرات مورد اشاره، با هدف ارسال پیام‌های سیاسی به طرف‌های خارجی باشد، باید گفت که یقیناً امری خارج از قاعده منطق، شرع،  آرمان‌های انقلاب اسلامی و در راستای تخریب استقلال کشور بیان شده است.

نهایتاً موضوع قرار گرفتن در تیتر یک رسانه‌های داخلی و خارجی نیز، آن‌قدر اهمیت ندارد که بخاطرش کلماتی در تضاد با مواضع اصیل جمهوری اسلامی و انقلاب، بر زبان مسوولان کشور جاری شود.

شفاف‌سازی در مواضع هاشمی  و شایستگی ریاست‌جمهوری

اگر مجموعه اتفاقات چهار سال اخیر را به پای شفاف‌سازی مواضع هاشمی نوشته و منش چهارسال گذشته وی را انعکاس حقیقی عقاید وی بدانیم، باید به این سوال جواب داد که آیا ممکن است فردی با سابقه وی بتواند سا‌ل‌های طولامی اقدام به پنهان‌سازی اصل عقاید خود کند؟ و اگر این سخنان از روی محاسبات سیاسی و فضای انتخاباتی است، آیا ممکن است فردی را که اصول اولیه منش انقلابی را این‌گونه نادیده می‌گیرد، صلاحیت قرار گرفتن در مسند ریاست‌جمهوری را دارد؟

 

پیوست:

1)      برای خواندن متن کامل این نامه که به نامه «بدون سلام و والسلام هاشمی به رهبر انقلاب» معروف شد، مراجعه کنید به این آدرس: http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=51314

2)      نمونه‌ای از این نقدها در نوشتاری تحت عنوان: «نقدی بر نامه توهین‌آمیز هاشمی به امام خمینی(ره)» به قلم قاسم روانبخش وجود دارد. http://www.ravanbakhsh.blogfa.com/post-227.aspx

3)      تأکید هزارباره مشایی بر دوستی با مردم اسرائیل سایت آفتاب، 20مرداد1387، http://aftabnews.ir/vdchzmnq.23n6qdftt2.html

4)      نمی‌گویم نمی‌آیم/ما با اسرائیل سر جنگ نداریم. سایت جهان‌نیوز 10اردیبهشت1392، http://www.jahannews.com/vdch-xnix23n66d.tft2.html

5)      جنجال اظهارنظرهای مشایی در مورد ابراز دوستی با مردم اسراییل، به زمانی بازمی‌گردد که در دولت نهم، عهده‌دار ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود.

۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۴۵
علی ب

همیشه هستند کسانی که بزرگ‌ترین هنرشان، همانا نواختن ساز، آن هم از نوع مخالف است. این جماعت چنان با شوروهیجان و اشتیاق اقدام به «زدن ساز مخالف» می‌کنند که گویی درصورت توقف  در انجام این امر نه‌چندان خیر، ولو برای یک ثانیه، گردش کائنات دچار مشکلات آنچنانی گردیده و امکان چسبیدن زمین به طاق آسمان نیز فراهم می‌شود.

شاه‌بیت دُرافشانی‌های این عزیزان نیز در این روزها همین است که:

«من رأی نمی‌دهم»

بعد هم پُز شناسنامه‌ای را می‌دهند که صفحه مربوط به انتخابات آن سفید است. همان‌طور که پلاستیک روی صندلی خودرو صفرکیلومترشان را تا یکی دو سال بر نمی‌ دارند تا از تشخص ایجاد شده زیر سایه این عمل، برخوردار شوند! از قضا افراد مذکور چنان هم سر خود را بالا می‌گیرند که گویی دارند از سفیدی چهره خود در روز محشر و پاکی کارنامه اعمال خود حرف می‌زنند!!! حالا بگذریم از اینکه هیچ‌وقت آدم را مفتخر نمی‌کنند به مشاهده صفحه مورد نظر و آخرش هم ثابت نمی‌شود که ادعای‌شان تا چه‌میزان قرین صحت می‌باشد.

در چنین فضایی است که آدم هوس همراهی به دلش می‌افتد! اینجوری می‌شود که تصمیم می‌گیری تو هم رأی ندهی!!! اصلاً رأی دادن خوب است؟ چه فایده دارد؟ جان نان شب را می‌گیرد یا منفعت دیگری دارد؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید اول ببینی که به چه کسی رأی نمی‌دهی!!! این جمله آخری بی‌ربط بود؟ خیر اصلا ًهم نامربوط نبود. ربطش را الان عرض می‌کنم. ابتدا چندتا جمله منطقی و عاقلانه بخوانید تا بعد توضیحات مرتبط ارایه شود خدمت‌تان:

اگر یک کاندیدا بخواهد با وعده‌های دروغین رأی تو را کسب کند، بهتر است به‌او رأی ندهی.

اگر یک کاندیدا بخواهد بدون ارایه برنامه‌های روشن، تو را متقاعد کند که نامش را در برگه رأی خود ثبت کنی، یادت باشد که به او رأی ندهی.

اگر کاندیدای موردنظر اهل معامله با دشمنان این مملکت بود و خواست با آنها مصالحه و مسامحه کند تا شاید رابطه‌ای برقرار شود و دل بعضی خوش‌خیال‌ها شاد، فراموش نکن که او نمی‌تواند یک رییس‌جمهور ایده‌آل باشد.

اگر کاندیدایی آمد و جز تخریب رقبا، هنری نداشت و یا اصلاً محل تجمع انواع هنرها بود اما در شعارهایش به تمسخر رقبا و حامیانش پرداخت و مانند بولدوزر، مأموریت خطیر تخریب آنها را برعهده گرفت، باز هم به‌خاطر داشته‌باش که رأی دادن به‌وی کار درستی نیست.

بله! ما هم رأی نمی‌دهیم ولی برای رأی ندادن‌مان به خودنمی‌نازیم، چرا که دوست نداریم ریا بشود! محض آنکه ریا نشود هم بعد از انکه رأی ندادیم، نام یک کاندیدای مناسب را می‌نویسیم روی برگه (از آن مدل کاندیداهایی که نمی‌شود اسم‌شان را ننوشت روی برگه رأی). بعدش هم برگه را می‌اندازیم داخل صندوق تا با رأی ندادن به بعضی‌ها، بتوانیم هم عین بعضی‌های دیگر اقدام به پُزدادن کنیم و هم آدمی را که لایق ریاست‌جمهوری است، بنشانیم بر کرسی قبول مسوولیت!

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۳۷
علی ب