پیکــــــستــان

پیکــــــستــان

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام گرایان» ثبت شده است

همیشه هستند کسانی که بزرگ‌ترین هنرشان، همانا نواختن ساز، آن هم از نوع مخالف است. این جماعت چنان با شوروهیجان و اشتیاق اقدام به «زدن ساز مخالف» می‌کنند که گویی درصورت توقف  در انجام این امر نه‌چندان خیر، ولو برای یک ثانیه، گردش کائنات دچار مشکلات آنچنانی گردیده و امکان چسبیدن زمین به طاق آسمان نیز فراهم می‌شود.

شاه‌بیت دُرافشانی‌های این عزیزان نیز در این روزها همین است که:

«من رأی نمی‌دهم»

بعد هم پُز شناسنامه‌ای را می‌دهند که صفحه مربوط به انتخابات آن سفید است. همان‌طور که پلاستیک روی صندلی خودرو صفرکیلومترشان را تا یکی دو سال بر نمی‌ دارند تا از تشخص ایجاد شده زیر سایه این عمل، برخوردار شوند! از قضا افراد مذکور چنان هم سر خود را بالا می‌گیرند که گویی دارند از سفیدی چهره خود در روز محشر و پاکی کارنامه اعمال خود حرف می‌زنند!!! حالا بگذریم از اینکه هیچ‌وقت آدم را مفتخر نمی‌کنند به مشاهده صفحه مورد نظر و آخرش هم ثابت نمی‌شود که ادعای‌شان تا چه‌میزان قرین صحت می‌باشد.

در چنین فضایی است که آدم هوس همراهی به دلش می‌افتد! اینجوری می‌شود که تصمیم می‌گیری تو هم رأی ندهی!!! اصلاً رأی دادن خوب است؟ چه فایده دارد؟ جان نان شب را می‌گیرد یا منفعت دیگری دارد؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید اول ببینی که به چه کسی رأی نمی‌دهی!!! این جمله آخری بی‌ربط بود؟ خیر اصلا ًهم نامربوط نبود. ربطش را الان عرض می‌کنم. ابتدا چندتا جمله منطقی و عاقلانه بخوانید تا بعد توضیحات مرتبط ارایه شود خدمت‌تان:

اگر یک کاندیدا بخواهد با وعده‌های دروغین رأی تو را کسب کند، بهتر است به‌او رأی ندهی.

اگر یک کاندیدا بخواهد بدون ارایه برنامه‌های روشن، تو را متقاعد کند که نامش را در برگه رأی خود ثبت کنی، یادت باشد که به او رأی ندهی.

اگر کاندیدای موردنظر اهل معامله با دشمنان این مملکت بود و خواست با آنها مصالحه و مسامحه کند تا شاید رابطه‌ای برقرار شود و دل بعضی خوش‌خیال‌ها شاد، فراموش نکن که او نمی‌تواند یک رییس‌جمهور ایده‌آل باشد.

اگر کاندیدایی آمد و جز تخریب رقبا، هنری نداشت و یا اصلاً محل تجمع انواع هنرها بود اما در شعارهایش به تمسخر رقبا و حامیانش پرداخت و مانند بولدوزر، مأموریت خطیر تخریب آنها را برعهده گرفت، باز هم به‌خاطر داشته‌باش که رأی دادن به‌وی کار درستی نیست.

بله! ما هم رأی نمی‌دهیم ولی برای رأی ندادن‌مان به خودنمی‌نازیم، چرا که دوست نداریم ریا بشود! محض آنکه ریا نشود هم بعد از انکه رأی ندادیم، نام یک کاندیدای مناسب را می‌نویسیم روی برگه (از آن مدل کاندیداهایی که نمی‌شود اسم‌شان را ننوشت روی برگه رأی). بعدش هم برگه را می‌اندازیم داخل صندوق تا با رأی ندادن به بعضی‌ها، بتوانیم هم عین بعضی‌های دیگر اقدام به پُزدادن کنیم و هم آدمی را که لایق ریاست‌جمهوری است، بنشانیم بر کرسی قبول مسوولیت!

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۳۷
علی ب


//bayanbox.ir/id/7111292213529584771?view


"بالاخره روزی مجبور هستیم که به مصدق آنگونه که بود، و نه آنگونه که دوست داریم فکر کنیم بوده بپردازیم". این فرضیه حرف تازه ای نیست و بسیار جای تامل دارد. آنچه در ایران آن روزها در حال وقوع بود آنقدرواضح و اظهر من الشمس بود که (جواهر نهرو) نخست وزیر وقت هند نیز از آن سوی مرزهای ایران طرحی که غرب برعلیه مصدق برنامه ریزی میکرد را به وی گوشزد کرده بود! (1)

اما ظاهرا "مصدق از قبل میدانست چه باید بشود" (2) و به آنچه باید میشد راضی بود.این فرضیه زمانی قوت میگیرد که به بازخوانی فراز هایی از نامه آیت اله کاشانی به مصدق یک شب قبل از وقوع کودتا(27/5/1332) بپردازیم که در آن مصدق را دعوت به حفظ دولتی میکند که خودش به بقای آن راضی نیست و او را از وقوع به اصطلاح کودتایی که مطابق با نقشه خود اوست آگاه میکند.

مصدق که به قول شهید مدرس شاگرد اول نخستین کلاس سیاست (عوام فریبی) است بسیار سیاستمدار تر از آن بود که بتوان تمام اعمال او را در عرصه ی سیاست را تنها به خاطر اشتباه، غرور، خود رایی و... دانست.(3) به نظر نگارنده یک واقعه تاریخی نتیجه سلسله وار حوادثی است که افراد گوناگون در آن نقش ایفا کرده اند و لذا نمی توان منکر نقش مصدق در این برگ از تاریخ شد. لذا در این مجال نگاهی مختصر به تبار و کارنامه ی سیاسی مصدق خالی از لطف نیست.



۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۳:۲۸
علی ب